Template By: NazTarin.Com
فال حافظ
قالب های نازترین
به نام اهورا مزدا
تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان هرگز نخواب کوروش و آدرس kooroshpedia.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
با تشکر
سالروز جنگ ماراتن که 490 سال پيش از ميلاد روي داد
13 سپتامبر سالروز نبرد يك روزه ماراتن Marathon است كه در سال 490 پيش از ميلاد روي داد و نيروي دريابرد ايران در آن موفق نبود و با تحمل تلفات عقب نشيني كرد.
داريوش بزرگ، تنها با هدف گوشمالي آتني ها - نه تصرف آتن - كه يوناني زبانهاي آسياي صغير (شهرها و جزاير ايوني) قلمرو ايران را تحريك به شورش و نافرماني مي كردند يك سپاه پياده و سوار را با كشتي روانه سرزمين اصلي يونان كرد كه به صورت كشور - شهر يا ايالات متحده اداره مي شد.
اين نيرو كه بزرگترين لشكركشي آمفي بياس از آغاز تاريخ تا اواخر قرن 19 ميلادي است پس از تصرف شهر ارتريا Eretria و جزيره ايوبويي Euboea (اوبوآ)، در ساحل شرقي اتيكا Attica پياده شد.
به نوشته مورخان يوناني، آتن و متحدان آن جز اسپارت براي دفاع، موفق به گردآوري ده هزار نظامي شده بودند و در انتظار نيروي اعزامي اسپارت بسر مي بردند كه ميلتيادس Miltiades فرمانده دفاع از آتن شنيد كه فرمانده نيروهاي دريا برد ايران بيش از نيمي از سربازان خود و عمدتا سواره نظام را به كشتي ها بازگردانده و قصد حمله مستقيم به شهر آتن را دارد و واحدهايي كه در شرق اتيكا باقي مانده اند در حال برپا كردن اردوگاه هستند، ولي زميني كه در آنجا پياده شده اند گود و نيمه باتلاق و سست است.
وي پس از مشورت با هشت ژنرال ديگر تصميم گرفت پيش از آن كه نيروي باقيمانده ايران در شرق اتيكا بتواند زمين بهتري بيابد و از اردو زدن فارغ شود به آن شبيخون زند. سربازان آتني كه در زمين هاي با ارتفاع بيشتر و خشك موضع گرفته بودند با سرعت به سوي نيروي ايران به حركت درآمدند. واحدهاي ايراني كه در مركز صحنه بودند حمله آتني ها را دفع كردند، ولي دو جناح راست و چپ تاب مقاومت نياوردند و كل نيرو به محاصره درآمد. همزمان، كشتي هاي آتني به كشتي هاي حامل تداركات نيروهاي ايراني كه بدون دفاع مانده بودند حمله بردند و نيز آنها را از دسترس نيروهاي در حال جنگ دور ساختند. در اين عمليات، به نوشته مورخان يوناني نيروي دريابرد ايران با تحمل شش هزار و چهارصد تن تلفات دست به عقب نشيني زد و آتني ها به پاس نجات شهرشان در دلفي Delphi خزانه اي ساختند و به آپولو Apollo خداي خود هديه كردند. سپس ميلتيادس كه پيش بيني كرده بود ايران درصدد گرفتن انتقام برخواهد آمد دستور ساختن 200 كشتي جنگي را داد كه اين بار ايران از راه خشكي به يونان حمله برد. منابع ايران تنها از پيروزمند نبودن اين لشكركشي و خشم داريوش بزرگ از اين پيش آمد و سوگند او كه از آتني ها انتقام خواهد گرفت ياد كرده اند. داريوش گفته بودكه پسر پدرش نخواهد بود اگر انتقام نگيرد و تا هفت پشت نام پدر و نياكانش را ذكر كرده بود كه اصطلاح هفت پشت از همان زمان باقي مانده است و ايرانيان مي كوشيدند كه نام پدر، پدربزرگ و ... خود را تا هفت پشت به ياد داشته باشند و تاريخ كارهاي خوب و بد آنان را به خاطر بسپارند.
درپاره اي از تاريخها به ويژه كتابهاي مورخان امريكايي روز 12 سپتامبر سالروز جنگ ماراتن ذكر شده است كه احتمالا به دليل 6 تا 9 ساعت عقب تر بودن زمان در امريكا از آتن باشد.
مورخان متفق القول نوشته اند كه از آغاز تاريخ بشر تا به امروز ، جهان امپراتوري با عظمتي چون امپراتوري پارسها در دوران هخامنشيان را به خود نديده است كه بر پايه نظم اداري ، قانون ، توجه خاص به ارتباطات ( راهها ، بنادر ، پستخانه و... ) و تحمل اديان و عقايد به وجود آمده بود.
بر پايه يادداشتهاي روزانه "كاليستنسCallisthenes" مورخ رسمي اسكندر و محاسبات تقويمي، 12 آگوست سال 330 پيش از ميلاد، نيروهاي اين فاتح مقدوني در پيشروي به سوي "پرسپوليس" پايتخت آن زمان ايران، در يك منطقه كوهستاني صعب العبور (دربند پارس، «تكاب» در كهگيلويه) با يك هنگ ارتش ايران به فرماندهي ژنرال «آريو برزن Ario Barzan » رو به رو و متوقف شدند و اين هنگ 1000 تا 1200 نفری چندين روز مانع ادامه پيشروي ارتش انبوه اسكندر شده بود كه مصر، بابل و شوش را قبلا تصرف و در سه جنگ، داريوش سوم را شكست و فراري داده بود. سرانجام اين هنگ با محاصره كوهها و حمله به افراد آن از ارتفاعات بالاتر از پاي درآمد و فرمانده دلير آن نيز برخاك افتاد.
مورخ اسكندر نوشته است كه اگر چنين مقاومتي در گاوگاملاGaugamela (كردستان كنوني عراق) در برابر ما صورت گرفته بود، شكست مان قطعي بود. در "گاوگاملا" با خروج غير منتظره داريوش سوم از صحنه، واحدهاي ارتش ايران نيز كه درحال پيروز شدن بر ما بودند؛ در پي او دست به عقب نشيني زدند و ما پيروز شديم. داريوش سوم در جهت شمال شرقي ايران فرار كرده بود و «آريو برزن» در ارتفاعات جنوب ايران و در مسير پرسپوليس به ايستادگي ادامه مي داد.
دلاوري هاي ژنرال آريو برزن، يكي از فصول تحسين برانگيز تاريخ وطن مارا تشكيل مي دهد و نمونه اي از جان گذشتگي ايراني در راه ميهن را منعكس مي كند.
آريو برزن و مردانش 90 سال پس از ايستادگي لئونيداس در برابر ارتش خشايارشا در ترموپيل، كه آن هم در ماه آگوست روي داد مقاومت خود را به همان گونه در برابر اسكندر آغاز كرده بودند. اما ميان مقاومت لئونيداس و آخرين ايستادگي «آريو برزن» در اين است؛ كه يونانيان در ترموپيل، در محل برزمين افتادن لئونيداس، يك پارك و بناي ياد بود ساخته و مجسمه او را برپا داشته و آخرين سخنانش را بر سنگ حك كرده اند تا از او سپاسگزاري شده باشد، ولي از «آريو برزن» ما جز چند سطر ترجمه از منابع ديگران اثري در دست نيست.چرا؟. اگر به فهرست درآمدهاي توريستي يونان بنگريم خواهيم ديد كه بازديد از بناي ياد بود و گرفتن عكس در كنار مجسمه لئونيداس براي يونان هرسال ميليونها دلار درآمد گردشگري داشته است. همه گردشگران ترموپيل اين آخرين پيام لئونيداس را با خود به كشورهايشان مي برند: اي رهگذر، به مردم لاكوني (اسپارت) بگو كه ما در اينجا به خون خفته ايم تا وفاداريمان را به قوانين ميهن ثابت كرده باشيم ( قانون اسپارت عقب نشيني سرباز را اجازه نمي داد). لئونيداس پادشاه اسپارتي ها بود كه در آگوست سال 480 پيش از ميلاد، دفاع از تنگه ترموپيل در برابر حمله ارتش ايران به خاك يونان را برعهده گرفته بود.
ای نا بسامان روزهای سرد خورشید
ای کشتی بر گل نشسته تخت جمشید
ای آسمان در بین دستانت نشسته
.هشتم اوت سال 40 پيش از ميلاد ارتش ايران با در هم شكستن ارتش روم، سوريه را پس گرفت . واحدهاي نظامي ايران سپس به پيشروي خود ادامه داده و فلسطين را هم تماما تصرف کردند.
سناي روم كه چنين ديد، به ايران اعلان جنگ داد و سه سال طول كشيد تا تدارك اين جنگ كه براي آن لژيونرهاي رومي از سراسر متصرفات اين امپراتوري، از انگلستان و فرانسه و اسپانيا و آلمان گرفته تا شمال آفريقا، ايلريا (يوگسلاوي) و يونان احضار شده بودند فراهم شود .حمله به ايران در سال 36 پيش از ميلاد با 113 هزار سرباز زبده به فرماندهي ماركوس آنتونيوس (شوهر كلئوپاترا ملكه يوناني تبار مصر) آغاز شد. اين بزرگترين لشكركشي غرب به شرق در طول تاريخ تا سال 1990 بشمار آمده است. پيش از آغاز جنگ ، آخرين درخواست اكتاويوس امپراتور روم كه خواهان پس دادن پرچم هاي سربازان شكست خورده رومي در جنگ حران (كارهه) در سال 53 پيش از ميلاد شده بود از سوي مجلس عالي ايران (مٍهستان) رد شده بود . در جنگ حران هفت لژيون (لشكر) رومي و فرمانده آنان "كراسوس" نابود شده بودند. فرمانده نيروهاي ايران در آن جنگ سپهبد "سورنا" بود كه جنگ افزارهاي تازه به ميدان آورده بود و تاكتيك (تا آن زمان )بي سابقه اي را به كار بسته بود.
ماركوس نيز مانند كراسوس يكي از سه عضو شوراي عالي امپراتوري روم بود. در جنگ تازه، نيروهاي ايراني به فرماندهي فرهادچهارم، شاه انتخابي وقت، از تاكتيك حملات سريع و مكرر سواره نظام سبك اسلحه و كشاندن دشمن به ميداني كه از پيش تهيه شده بود و رها كردن آن در چنگ واحدهاي اصلي استفاده كردند و اين ارتش عظيم را متلاشي ساختند؛ به گونه كه با دادن 24 هزار كشته و هزاران اسير فرار كرد و اسيران رومي به منطقه اي كه امروز شهر اروميه است جهت پرداختن به كار كشاورزي فرستاده شدند. در آن زمان مركز آذربايجان شهري بود كه بقاياي آن به تخت سليمان معروف است.
نويسندگاني كه خود شاهد صحنه هاي جنگ ماركوس و فرهاد چهارم بودند نوشته اند: ماركوس كه زير ضربات سواره نظام ايران قرار داشت پس از آخرين عقب نشيني كه به او اجازه داده شد از راه درياي سياه به قلمرو روم بازگردد از فرط ناراحتي و با مشاهده وضع آشفته سربازان خسته و گرسنه رومي به گريه كردن و اشك ريختن افتاده بود.
اكتاويوس درصدد جمع آوري قوا براي جبران اين شكست برآمد، ولي موفق نشد و پس از آن، روم دچار اختلافات داخلي شد و اكتاويوس كه بعدا سناي روم به او لقب "اوكوستوس" داد مجبور شد كه با ماركوس (شكست خورده از ايران) كه دلبندي به كلئوپاترا، وي را مقيم مصر كرده و به مصوبات سنا توجه نمي كرد بجنگد و از فكر جنگ با ايران خارج شود.
در جنگ دو رقيب كه در منطقه آكتيوم صورت گرفت و نبردي دريايي بود، ناوگان مشترك ماركوس و كلئوپاترا شكست خورد و طبق نوشته "پلوتارك" ، پس از عقب نشيني آن زن و شوهر به مصر، نخست ماركوس و سپس كلئوپاترا خودكشي كردند.
دو ابر قدرت زمان، ايران و روم، بعدا اختلافات خود را بر سر ارمنستان كه پادشاه آن بايد يك شاهزاده ايراني مي بود حل كردند و تا 71 سال ميان دو امپراتوري برخورد نظامي چشمگيري روي نداد.
پسین یکی از روزهای بسیار سرد زمستان ، مانند هر روز ، در پیشگاه رضا شاه پهلوی داستانهای شاهنامه از سوی "مراد اورنگ" بازگو می شود :
ــ شبی که قرار بود "روشنک" دختر "داریوش سوم" از سپاهان به سرزمین پارس نزد اسکندر برود ، اسکندر اصرار داشت که مردم ، پیش از حرکت او چراغانی کنند ؛
در هالی که مردم اصفهان مانند همه شهرها لباس ماتم بر تن داشتند و عزای ملی اعلام کرده بودند .
مردم ایران ، کشور و شاه و اینک شاهدخت را نیز از دست میدادند و فردوسی طی یک شعر ، این چشم انداز را نمودار کرده ...
" ببستند آذین به شهر اندرون / لبان پر ز خنده، دلان پر ز خون"
رضاشاه بی اختیار شروع به گریستن کرد ...
تا آن زمان کسی گریه او را ندیده بود !
پس از این اتفاق رضا شاه فورا دستور ساختن آرامگاه فردوسی به شیوه معماری هخامنشی را صادر کرد (1308)
دوبــــــاره مــــي ســازمــت وطـــن
اگـــر چـه بــا خـشـت جــان خويش
ســـتــون بــه سـقــف تـو مـيـزنــم
اگـــر چــه بــا اســتــخــوان خويش
دوبـــــاره مــي بــويــــم از تــو گــل
بـــه مـــيــل نــســــل جـــوان تـــــو
این شعر ارسالی از فرزاد عزیز هستش
در این خاک زرخیز ایران زمین
نبودند جز مردمی پاک دین
همه دینشان مردی و داد بود
وز آن کشور آزاد و آباد بود
چو مهر و وفا بود خود کیششان
گنه بود آزار کس پیششان
همه بنده ی ناب یزدان پاک
همه دل پر از مهر این آب و خاک
پدر در پدر آریایی نژاد
ز پشت فریدون نیکو نهاد
بزرگی به مردی و فرهنگ بود
گدایی در این بوم و بر ننگ بود
صفحه قبل 1 صفحه بعد